مايسامايسا، تا این لحظه: 11 سال و 30 روز سن داره

برای دختر نازم مایسا, همه زندگی مامان وبابا

روزی که فهمیدم مامان شدم

خدای خوب و مهربونم ازت ممنونم به خاطر هدیه بزرگی که به ما دادی هووووووووووووووووووووووورا امروز صبح فهمیدم که مامان شدم خیلی خشحالمممممممممممممممممممم خوش اومدی نینی خوشگله من امروز ٥ شهریور ١٣٩١ ساعت ٩ صبح         ...
12 اسفند 1391

ولنتاین

دخمل قشنگم عشق من ولنتاینت مبارک هه هه نمیدونی ولنتاین چیه؟ عزیزم ولنتاین روز عشاقه تو این روز همه کسایی که عاشق هم هستن به هم کادو میدن با گل و کارت تبریک. من و بابایی هم امروز و جشن گرفتیم چون ما هم سالهای ساله که عاشقه هم هستیم دختر کوچولوی من یکی از ارزوهای مامان برای تو عاشقی هست امیدوارم وقتی بزرگ شدی به موقش عاشق کسی بشی که لایق تو باشه و اونم عاشق تو باشه .مامانی دوست دارم عشق و تجربه کنی چون حس خیلی شیزینیه و زندگی با عشق لذت و شیرینی داره که با هیچ جیز قابل مقایسه نیست . راستی من و بابایی امسال برای ولنتاین برات کادو گرفتیم چون ما هم عاشق توییم . عاشقتیم عزیزکم ...
12 اسفند 1391

30 هفتگی

عسلکم عروسکم دیگه خیلی بزرگ شدی هه هه الان ٣٠ هفتس که تو دل مامانی .به قول بابایی که میگه دخملم دیگه .خانم شده وقت دانشگاه رفتنشه.عزیزممممممممممممممممممممممممممممممممممممم دیگه خیلی برام سخت شده همش کمرم درد میکنه شبا ١٠ دفعه از خواب بلند میشم. مامانی خیلی دوست دارم زودتر بیای بغل مامان .همش فکر میکنم چه شکلی هستی ؟ دوست دارم زودتر ببینمت هه هه اینقدر عجله دارم که وسایل بیمارستان و لباسات و اماده کردم.من و با بایی هر وقت از جلو بیمارستان رد میشیم بابایی میگه مایسا خانم حاضری بیای ؟؟؟؟؟ منم دعواش میکنم میگم باید سر موقع خودش بیاد. دوباره کلاسامم شروع شده هر روز با هم میریم کلاس ولی این ترم برام سخت شده واقعا نمیتونم چند ساعت بی ...
12 اسفند 1391

31 هفتگی

جوجه مامان امروز با هم طبق معمول هر روز رفتیم کلاس ولی بعد از کلاس باید زودی میرفتیم دکتر اخه امروز برای چکاب ٣١ هفتگی وقت داشتیم. بابایی اومد و رفتیم دکتر .ولی دکتر همیشگی نبود یه خانم مهربون دیگه بود همه چی و کنترل کرد و دوباره وزنم و کنترل کرد هه هه بازم چاق شده بودم البته که دکتر گفت عالی داری وزن اضافه میکنی کاملا نرمال هورااااااااااااااااااااااااااا الان دل مامانی اینقدر شده و در اخر باز صدای قلبت و شنیدیم خانمه میگفت هر چی جلوتر میریم باید صدای قلبش ارومتر بشه تا وقتی به دنیا میاد کاملا نرمال باشه و ضربان قلب معمولی داشته باشه.هه هه الان حتما تو هم تو دل مامان این شکلی هستی جوووووووووووووووووووووون عشقم اخی عزیز مامان صدا...
12 اسفند 1391

کریسمس

  سلام دخملکم عروس مامانی نی نی شیطون مامان این هفته همش تعطیلیه هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا اخه مامانی کریسمس شده بعدشم سال نو هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا عشق مامان سال دیگه این موقع ٨ ماهته لباس کریسمسی تنت میکنم کادو میخریم برات البته که بابایی امسالم برات کادو گرفته ما امسال برای اولین بار تو خونه درخت کریسمس گذاشتیم خیلی خوشگل شد داشتیم با ددی فکر میکردیم که سال دیگه همش میخای بری تو بای درخت و بر داری ای جوووووووووووووووووووووووووووووووووووون عاشقتم مامانی کریسمست مبارک ...
2 اسفند 1391

سال نو 2013

جوجه مامان    بالاخره امسال هم تموم شد خداروشکر به خاطر همه چیز بهترین و بزرگترین و شیرینترین اتفاق ٢٠١٢ تو بودی که از خدا به خاطر تو ممنونم سال خیلی سختی برای ما بود ولی با کمک خدا که همه مشکلات حل شد و همه چیز عالی بیش میره مطمینم که به امید خدا امسال  سال خوبی و در بیش داریم مخصوصا با اومدن تو که همه زندگیمون عوض میشه از خدا میخوام که امسال سالی بر از سلامتی برکت شادی نشاط براس هر سه تامون باشه همینطور برای همه و خانواده عزیزم که ازشون دورم و روی ماه هر ٤ تاشون و میبوسم   مامانی عاشقته جوجووووووووووووووووووووووووووووووووو سال نو مبارککککککککککککککککککککککککککککککک ...
2 اسفند 1391

شیطونیهای مایسا

سلام عشق مامان میدونم که حالت خوبه خوبه چون خیلی شیطونی میکنی خیلی ووروجک شدی . منتظرم بیای که یه گاز گنده ازت بگیرم. دخمل گلم ولی نمیدونی چه احساس خوبی به مامان دست میده وقتی تکون میخوری این یه حس خیلی شیرینه که من دارم تجربه میکنم عشق مامان نمیدونی که چقدر من و بابایی عاشقتیم صبح که میشه شروع میکنی انقدر لگد میزنی که نمیذاری مامانی بخوابه اخه چرا مامانو اذیت میکنی نمیدونو شایدم گشنت میشه میخوای مامان زودی بهت صبحانه بده ای شکمووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو دخمل ناز خوشگلم مامانی هر روز برات کلی شعر میخونه باهات حرف میزنه عزیزممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم...
2 اسفند 1391

درد و دل مامي با مايسا كوچولو

سلام دخملي عروسك ناز مامان خيلي شيطون شديها ماماني خيلي كمرش درد ميكنه ديگه خيلي وقته نميتونم تنهايي بيرون برم يه كم كه راه ميرم خسته ميشم شبها خيلي بد ميخوابم كارهاي خونه رو به سختي انجام ميدم و بابايي هم كه بيچاره همش سر كاره ديگه وقتي مياد خونه خسته است منم دلم نمياد بهش بگم اين كارو بكن اون كارو بكن اخه بابايي خيلي زحمت ميكشه از خدا ميخوام كه بهش سلامتي و بركت و طول عمر بده همش ميگه بايد براي بچم همه چي فراهم باشه . عزيز مامان اميدوارم وقتي بزرگ شدي قدر زحمات پدر و مادرت و بدوني تو عشق مامان و بابايي دوست دارم ماماني و براي ديدنت لحظ ه شماري ميكنيم ...
2 اسفند 1391

26 هفتگی-صدای قلب دخملم

سلام عروسک مامان امروز هم یکی از قشنگترین روزهای زندگیم بود میدونی چرا ؟ هه هه نمیدونی که ولی الان مامانی بهت میگه   ا اخه امروز من وقت دکتر داشتم با دکتر شمیم طاهرزاده خیلی دکتر خوب و مهربونی هست و از همه مهمتر اینه که ایرانیه و من میتونم راحت باهاش حرف بزنم خلاصه که من و بابایی صبح رفتیم کلینیک و دکتر همه چی و بررسی کردو گفت همه چی عالیه. خداروشکرو بعدش گفت حالا میریم تا صدای قلبش و بشنویم وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای که چه لحظه شیزینی برای اولین بار میخواستیم صدای قلبت و بشنویم مامانی قلبت خیلی تند تند میزد عزیزممممممممممممممممممممممم   ...
2 اسفند 1391